ماه 🌝 خورشید🌞 پارت 4
مرینت:«واییی جررررررررررررررررررر دستش چسبید شروارشم پاره شد ابروشم رفتتت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
جولیا:« با مرینت بلند شدیم فرار 🤣 چون زنگ تفریخ خورده بود
الیا:« زنگ اول خلاص شدین زنگ بعدی میخواین چیکار کنین
مرینت:«حالا یه کاریش میکنیم من جولیا
جولیکا:«ای خدا من از دست شما دوتا چکار کنم
جولیا:«همینِ که هست
مرینت:« یه فکری
جولیا:« چی چی
مرینت:« پیچ پیچی
جولیا:«نخود چی
مرینت:«ارپیچی
جولیا:«لءونارد داوینچی
الیا:«بس کنید
جولیکا:«فکرت بگو
مرینت:«عه وا ببخشید یادم رفت
الیا:«واقعا خاک تو سرت
جولیکا:« حالا اینا ولش بیاین بریم کوفه مدرسه غذا بزنیم به بدن
جولیا:«ار بربم گمبشین
الیا:«لات بازی خانم شروع شد خدا بخیر کنه
(این علامت در ذهنشان حرف میزنند٪٪)
مرینت٪ رفتیم پیش کوفه من یه شیر کاکائو و یک کیک شکلاتی خریدم الیا یه اب پرتقال یه کیک پرتقالی جولیا یه شیر موز جولیکا هم یه کارامل خرید نشسته بودیم داشتیم میخوردیم ک یهو چهار تا پسر اومدن سمت ما
۵تا کامنت، ۲تا لایک تا ادامه فعلاا💗