سلام اینجا. از میراکلس رمان طنز سناریو میراکلس اپ میشه😘😘
ماه و خورشید پارت 2 | nilofar zare 1400/11/19 | 19:00

میراکلس

ماه 🌝خورشید🌞پارت2

مرینت: یه پارچ اب یخ برداشتم  یه ماسک وحشتناک زدم یه سوسک پلاستیکی هم برداشتم بریم که رفتیمممــــــ.(وجی:« خدا بیامرزدت رز جون چه جوان خوبی بود)

مرینت:«ماسک زدم به صورتم  خب سوسک ها همش قدش بند زدم بالای سرش اویزون کردم   الان اب خالی میکنم روش  عا بزار پنبه بزارم تو گوشیم خب یک دو سه 
رز: جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغــــــــ.    سیل اومد چی بود جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغــــــــ.سوسکــــــــ جییییییغغغغغغغـــــــــــ.جِــــــــنـــــــ عررررر کــــــمـــــکــــ

مرینت:«هه هه هه.بلند شو دیونع منم 

رز......(نقطه ها نشانه نفس زدن).....   م...ر..ی..ن..ت...    و..ا..ی..س..ا..کاریت ندارمممــــــ. وایسا 

مرینت؛:هه هه هه اگر تونستی بگیرم 😁

رز: وایساـــ 

مرینت:«نوموخواممم

..................................................................چند دقیقه بعد........

رز: غلط کردم.... د..ی..گ..ه..خ..س..ت..ه..ش..د..م..

مرینت:«من تازه گرم شدم 

رز:« جون سگ  داری 

الیا:« گمشیم بریم  دانگاه
جولیا:« بچه ها کتاب من ندیدین
جولیکا:« از بس شاخته ای 

جولیا:« مگ با تو هم تنبل

جولیکا:« مثل تو که نیستم شلخته

الیا:« باز شروع کردن 
رز:«عررر باز شروع شد 

مرینت:« گوسفندا شروع کردن

الیا:« بیایان بریم اتوبوس اومد
مرینت:«جولیا؛جولیکا؛رز= اوکیی

 

لطفا نظر بدین 2تا ❤❤   

قدرت گرفته از بلاگیکس ©