سلام اینجا. از میراکلس رمان طنز سناریو میراکلس اپ میشه😘😘
ماه و خورشید پارت3 | nilofar zare 1400/11/24 | 00:34

.

ماه 🌝خورشید🌞پارت 3

مرینت:«  با دخترا سوار اتوبوس شدیم من سرم تو گوشی بود رز داشت درساش کامل میکرد جولیا هم خواب😐 جولیکا هم داره اهنگ جدیدش مینویسه.الیا هم مثل همیشه داره داخل وبلاگش میگرده   خب اتوبوس وایساد  بچههه هااا پاشین بریممم

الیا:« داخل حیاط دانگاه داشتیم میخندیدیم حرف میزدیم اکیپ ما ملقب به 5دختران شیطون هست 

رز:« بچه ها زنگ خورد بریم سر کلاس هامون 

جولیکا:« ما الان سر کلاسیم مرینت خانم داره برای معلممون  طله میسازع🌝(بی سوادم خودتونین 🤣)


مرینت:«بعله اینم از این اها خوب شد   حالا فکر کنم تو ذهنتون میگین چکار کردم خب میگم یه خورده چسب  زدم به صندلی معلم یه کم هم از چسب ها اکلید تزعین کردم گذاشتم روی میزش که همیشه دستش میزاره😅   او اوو الان میاد سریع رفتم نشستم 

جولیا:«بعله منم شریک بودم داخل فضولی خانم مرینت 😁🤦🏻‍♀️😂

الیا:«معلم اومد رفت روی صندلیش نشست گفت

معلم:« خانم ها و اقایون محترم امروز شیمی داریم همه وسایل ازمایشتون امادع کنید

جولیا:« معلم بلند شد که بره روی تخته در باره ی ازمایشش حرف بزنه که جرررررر 

الیا:«🤣🤣 وقتی بلند شد شروارش جرر صدا داد شروارش چسبید روی صندلی خودش بلند شد اصلا تو باغ نبود چون هدفن زده بود که صدای بمب ازمایشش  نفهمه

مرینت:«اووو😂😂الان روش برمیگردون این بر که بره روی تخته چی بنویس

جولیکا:«جرررررررررررر وای خدا هم روش برگردوند کل کلاس منفجر شد از خنده

معلم:«یه صدا هایی میاد بزار هدفنم بردارم واییییی نهههههههههه.رفتم سر جام بشینم که ضایع بازی نشه هم دستم گذاشتم روی میز چسبیددددددد 

مرینت:«واییی جررررررررررررررررررر دستش چسبید شروارشم پا ه شد ابروشم رفتتت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

تا پارت بعدی 3تا نظر بدین دوتا هم لایک کنید تا بقیش بزارم 


 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©